نقد اصل ترک انواع تعصبات
حضور تا ظهور
از سال 260 امام حاضر است غیبت به معنای عدم رؤیت است نه عدم حضور
درباره وبلاگ


به سایت حضور خوش آمدید من را با نظرات خودتون سر فراز کنید
نويسندگان

 نقد اصل ترک انواع تعصبات

در ابتدا واژه تعصب مورد بررسی قرار می‏گیرد و سپس به نقد این اصل می‏پردازیم. 
تعصب در لغت به معنای طرفداری نمودن از کسی یا چیزی یا سختی است " 2 " و در اصطلاح عبارت است از یک نوع پیش داوری و یا یک نگرش افراطی و معمولا منفی نسبت به یک طبقه یا گروه خاص. " 3 ".
 

همان طور که در اصل نهم خواندید بهائیت معتقد است که واضع اصل ترک تعصبات در قرن سیزدهم هجری یا قرن نوزدهم میلادی بوده لذا جا دارد تاریخ تمدن را ورق بزنیم تا ببینیم این ادعا تا چه حد اهمیت دارد. سپس ادیان الهی را مورد بررسی قرار می‏دهیم.
 

با توجه به تاریخ علم، این اصل یعنی ترک تعصبات بعضی از شاخه‏های دیگر علم، مثل علوم جدید خاصه رشته‏های علوم انسانی و اجتماعی را نیز در بر می‏گیرد و کاربرد زیادی پیدا می‏کند. همین طور پی می‏بریم که نگرش انسان غربی نسبت به علم از زمان رنسانس یعنی قرن شانزدهم تغییر نموده و مفهوم تعصب و مردود بودن آن در تحقیقات علمی مورد دقت قرار گرفته است و از آن زمان اصطلاح
bias مطرح گردید. علمای جدید مانند منتسکیو دانشمند معروف فرانسوی در قرن هیجدهم و ماکس وبر آلمانی از جمله نظریه پردازان غربی هستند که در خصوص عصبیت مطالبی ابراز داشته‏اند. 
مونتسکیو معتقد است «بشریت از مردگان بیشتر تکمیل شده تا از زندگان.» و یا «مردگان بیش از پیش بر زندگان حکومت می‏کنند» " 4 ".
 

ریمون آرون جامعه شناس معروف در کتاب مراحل اساسی اندیشه مونتسکیو را توصیف کرده و می‏گوید: (مونتسکیو درست مثل ماکس وبر می‏خواهد از داده‏های نامربوط بگذرد تا به نظم معقول برسد آری داده تاریخی به صورت گوناگون و تقریبا
 
بی انتهایی از رسوم عادات افکار و قوانین و نهادهای اجتماعی به وی عرضه می‏گردد. " 1 ". 
اما در میان علمای اسلامی شاید اولین فرد که به صراحت از عصبیت، شیوع و انواع آن سخن گفته عبدالرحمن ابن خلدون تونسی است که دانشمندان غربی به اتفاق، وی را اولین جامعه شناس در دوران قرون وسطائی اروپا می‏شناسند.
 

در ادیان الهی مثل اسلام واژه و صفت تعصب مورد بررسی قرار گرفته و مذمت شده است. اصولا اسلام در مسائل اصولی و اعتقادی دقت زیادی بر نداشتن تعصب در زمینه‏های اجتماعی و اخلاقی و تحقیق کامل به منظور وصول حقیقت دین سفارش و تاکید شده است. در این رابطه قرآن می‏فرماید:
 

«فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون الا حسنه» " 2 " یعنی: پس بشارت بده بندگان را که صحبت‏ها را گوش می‏کنند و از بهترین آنها تبعیت می‏کنند.
 

در جای دیگر قرآن به صراحت تعصب دینی را رد می‏کند و می‏فرماید:
 

«لا اکراه فی الدین قد تبین رشد من الغی» " 3 " یعنی: در دین اکراهی نیست به تحقیق مه روشنی از گمراهی و ضلالت تمایز پیدا کرد.
 

همچنین در روایات نیز مسئله تعصب مورد تعقیب قرار گرفته و به دلیل عقوبت اخروی از آن نهی شده است. از حضرت رسول اکرم نقل است که می‏فرمایند: «کسی که بوده باشد در دل او دانه خردلی از عصبیت بر انگیزاند خدا او را روز قیامت با عرب‏های جاهلیت» " 4 ".
 

حضرت علی علیه‏السلام نیز می‏فرمایند: «خداوند تعالی عذاب کند شش طایفه را به شش چیز: عرب را به عصبیت، دهقانان را به کبر، امیران به ستم، فقیهان را به حسد، تاجران را به خیانت و اهل رستاق را به نادانی.» " 5 ".
 

در علم اخلاق عصبیت یکی از اخلاق باطنه نفسانیه است که آثار آن مدافعه کردن و
 
حمایت نمودن از خویشاوندان و مطلق متعلقان است چه تعلق دینی و مذهبی و مسلکی باشد یا تعلق وطنی و آب و خاکی یا غیر آن و این از اخلاق فاسده و ملمات رذیله‏ای است که منشاء بسیاری از مفاسد اخلاقی و اعمالی می‏گردد. 
و خود آن فی نفسه مذموم است گر چه برای حق باشد یا در امری دینی باشد و منظئر اظهار حق نباشد بلکه منظور غلبه خود یا هم مسلک خود یا بستگان خود باشد. " 1 ".
 

امام حسین علیه‏السلام در این رابطه می‏فرمایند: «کسی که عصبیت کشد یا عصبیت کشیده شود گشاده شود ریسمان ایمان از گردن او.» " 2 ".
 

در روایات دیگری حتی راضی شدن به عصبیت نیز مردود است. در این خصوص حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید: «آن که از کار گروهی خشنود باشد چون کسی است که با ایشان در آن کار همراه باشد» " 3 ".
 

در زمینه‏های علمی نیز عصبیت از نظر اسلام رد شده است و گفته شده است اگر کسی بدون مورد در برابر مطالب علمیه ایستادگی نماید، خداوند او را هدایت نخواهد کرد و در این رابطه قرآن می‏فرماید: «چه بد است مثل گروهی که آیات خدا را دروغ پنداشتند و خداوند گروه ستمگران را راهنمائی نخواهد کرد.» " 4 ".
 

در زمینه عصبیت فلاسفه و متکلمین و حکمای اسلامی نیز مثل ابن خلدون -خواجه نصیر طوسی - امام محمد علی غزالی - سعدی و... در طول قرون متمادی به اشکال گوناگون به آن پرداخته‏اند.
 

بنابراین می‏بینیم که این اصل یعنی ترک تعصب، جنبه اخلاقی داشته و در قرآن کریم 1430 سال قبل و حکما و علمای اسلامی پس از آن به این موضع توجه داشته‏اند و به ترک آن سفارش نموده‏اند و این مطلب در قرن سیزده هجری هیچ گونه تازگی نداشته که حسینعلی نوری آن را به عنوان یک اصل آن هم به عنوان اصل بدیع در اصول عقاید خود مطرح نموده است.
 

نقض اصل ترک انواع تعصبات، در متون بهائیت


تا این جا مشخص شد که فرقه بهائیت در زمینه اصل نهم یعنی ترک تعصبات فاقد نوآوری بوده است. اما گذشته از کهنه بودن اصل نهم آیا سران بهائیت در متونی که از خود به جای گذاشته‏اند این اصل را رعایت کرده‏اند؟ برای یافتن پاسخ این سئوال متون مربوط به آنان را مورد بررسی قرار می‏دهیم.
 

شوقی افندی، در مورد حضور افراد غیر بهائی در جلسات مربوط به بهائیت اظهار می‏دارد: «این جلسات 19 روزه مخحصوص اهل بهاء است منحصرا برای آنان است و هیچ گونه تغییر و تبدیلی در این اصل جایز نیست.» " 1 ".
 

و در جای دیگر تاکید می‏کند که: راجع به حضور افراد غیر بهائی در ضیافت‏های 19 روزه این امر بالمره احتراز شود. " 2 ".
 

از آقای شوقی افندی باید پرسید معنی عدم تفاوت مومن و غیر مومن کافر و مشرک این است که فقط افراد بهائی در محافل شما شرکت کنند؟ آیا ایجاد تمایز و مرزبندی بین خودی و غیر خودی موجد نوعی تبعیض و تعصب به شکل مذهبی نمی‏باشد؟
 

در جای دیگر حسینعلی نوری اظهار می‏دارد غیر بهائی از بهائی ارث نمی‏برد:
 

«غیر بهائی لا یورث البهائی» " 3 " ظاهرا در این جا نیز ایشان فراموش کرده‏اند که قبلا فرموده‏اند: «همه آن‏ها (موحد و مشرک مؤمن و غیر مؤمن) در برابر قوانین اجتماعی و مدنی دارای حقوق واحدند و روابط ظاهری ربطی به عالم دیانت ندارد.»
 

آیا این تناقض گویی‏ها نشانگر تعصب دینی و غیر الهی بودن آن‏ها نیست؟! جناب آقای حسینعلی نوری که این قدر دلشان برای علم و دانش سوخته " 4 " که در تقسیم ارث حقی برای معلم در نظر گرفته‏اند چرا حساب معلم غیر بهائی را از معلم بهائی جدا دانسته‏اند و او را از سهم الارث که خود تعیین نموده است محروم می‏کند. بهائیت حتی در بین مریدان خودش نیز تفاوت و تبعیض قائل شده و در زمینه‏های اجتماعی حقوق بیشتری به افراد شهری و روستاییان اختصاص داده است. برای مثال در قوانین و احوال
 
شخصیه بهائیت آمده است که: 
میزان مهریه از طرف زوج شهرنشین مقدار یک تا پنج واحد طلا و برای زوج روستایی (قراء و قصبات) از یک تا پنج واحد نقره تعیین می‏گردد. برای زوجه فرقی برای شهری یا روستایی بودن (نیست) ندارد. " 1 ".
 

سران بهائیت که شعار می‏دهند بین سیاه و سفید آفریقائی و آسیایی تفاوتی نیست پس چرا بین روستایی و شهری تبعیض قائل شده‏اند؟ گذشته از این مطلب اختلاف مشهود در این حکم مربوط به افراد بهائی می‏شود و اگر با منطق اینان قیاس غیر بهائی و بهائی در کار بود حتما تبعیض بیش از این می‏شد و درصد طلا و نقره بیشتر افزایش پیدا می‏کرد؟
 

آیا با این تبعیض و تعصب آشکار وحدت عالم انسانی که شعار اساسی بهائیت است به واقعیت خواهد پیوست؟!
 

شایان ذکر است موارد نقض بی‏شماری دیگری نیز در ارتباط با وجود تبعیض وانواع تعصبات در متون بهائیت وجود دارد که در این جا جهت رعایت اصل اختصار به چند مورد آن اشاره گردید.
 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 308
بازدید کل : 125310
تعداد مطالب : 79
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1